روز مادر و اولین سال مادرشدنم
امروز 31 فروردینه و روز مادر. این اولین سالیه که همه به عنوان یک مادر این روزو بهم تبریک میگن چه حس خوبیه و چه روز قشنگی.! صبح با لگدا و تکونای تو بیدار شدم و بعد به همه کسایی که برام عزیز بودن تلفن کردم و این روز بزرگو تبریک گفتم. اولین کسی که بهش زنگ زدم مامان خوب خودم بود. مامانی که تو تمام لحظه هایی که حالم بد بود کنارم بود. مامانی که زحمت هاشو نمیشه با هیچ کاری جبران کرد. این روزا از دم هر مغازه ایی که رد میشه برای تو یه چیزی می خره و کم کم سیسمونیتو کامل می کنه. این عکس کیک و ژله ایی که به مناسبت روز مادر برای مامانم درست کردم تا به همراه کادو تقدیم بهترین مامان دنیا کنم.
مامانم روزت مبارک
دخترم فقط سه ماه دیگه برای در آغوش گرفتنت مونده ... برای مست شدن از بوی پاک بهشتیت .... نمی دونی چقدر منتظرم . یعنی سال دیگه تو این روز تو و بابا قراره چه نقشه ایی برام بکشید؟ دیشب که بابا منو برده بود بیرون تا هرچی دلم میخواد برام بخره بهم گفت سال دیگه با روشا سورپرایزت می کنیم یواشکی میریم بیرونو دست پر میایم خونه. با تو قراره روزای قشنگمون یه معنای دیگه بگیره. روشا حیاط خونمون پر شده از گل های رنگارنگ .. هوا هم عالیه عالیه .. بعدازظهرها بچه های واحدهای همسایه میرن تو حیاط که بازی کنن . صداشونو که می شنوم دلم هوای تو رو می کنه.. چقدر جات خالیه دخترم. اون اولا که تو تازه اومده بودی تو دلم یک شب خواب دیدم که تو رو بغل کردم و بردم تو حیاط تا هوا بخوری که یک دفعه چند تا بچه در شیشه اییه حیاط رو باز کردن و اومدن که بازی کنن . تو تا اونا رو دیدی کلی ذوق کردی و دست و پا زدی و با صدای خنده اونا می خندیدی . حالا هر دفعه که میرم حیاط یاد اون خواب می افتم . هر چی به روز تولدت نزدیکتر میشم شوق دیدنت بی قرارترم می کنه.